800
۰
این بار هم خیرین گل کاشتند

دنیای علی کوچولو رنگی شد/خدایی که در این نزدیکی ماند

دنیای علی با کمک خیرین رنگ دیگری به خود گرفت و خانواده سوری خانم توانستند با مبلغی که توسط خیرین جمع‌آوری شده بود به خانه جدید نقل مکان کنند و از امکانات حداقلی برای یک زندگی معمول بهره‌مند شوند.
خیر
خیر
به گزارش شستون، نقل از فارس،دهم شهریور ماه امسال بود که خبرگزاری فارس گزارشی را تحت عنوان «دنیای علی را رنگ بزنید» از زندگی علی، پسر بچه کوچکی منتشر کرد که به دلیل اشتباه سرپرست خانواده روزهای سختی را سپری می‌کرد.
پسری که خود بر این باور است که مرد خانواده شده و یاد گرفته امیدوار باشد و آرزوهایش را خاک نکند. 

پس از انتشار این گزارش بود که خیرین در تماس با انجمن حمایت از زندانیان آمادگی خود را برای کمک به این خانواده اعلام کردند و خوشبختانه در کمتر از یک ماه با کمک خیرین و همراهی علیرام نورایی در این اقدام خداپسندانه، مشکلات این خانواده زندانی برطرف شد و زندگی بزرگ مرد کوچک قصه رنگ دیگری به خود گرفت.

خوشبختانه علی و خانواده‌اش توانستند با مبلغی که توسط خیرین جمع‌آوری شده بود به خانه جدید نقل مکان کنند و از امکانات حداقلی برای یک زندگی معمول بهره‌مند شوند.

وقتی برای دیدن علی و خانواده‌اش به منزل جدید‌شان رفتیم برعکس دیدار قبلی، علی و خانواده‌اش با موجی از لبخند و انرژی مثبت و خوشحالی به استقبال‌مان آمدند.
علی با شوقی سرشار و لبخندی که حاکی از رضایت بود، خطاب به علیرام نورایی گفت: تمام حرف‌هایت توی گوشم مانده، اینکه نباید نا امید باشم و باید برای زندگی بجنگم. من هم نا امید نشدم و پاداش این امیدواری را امروز گرفتم.

علی که حالا اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده و برق شادی غم چشم‌هایش را پوشانده می‌گوید: اینجا دیگر خبری از پیرمرد صاحب‌خانه نیست، هرچند از او دلگیرم اما وقتی فهمیدم پایش شکسته از خدا برایش طلب عافیت کردم.
سوری خانم با سینی چای وارد اتاق می‌شود و همانطور که برای کسانی که کمک‌اش کرده‌اند مدام دعای خیر می‌کند، می‌گوید: خدا هرچه‌ می‌خواهید نصیب‌تان کند، شاید باور نکنید اما دیگر شبها از خواب نمی‌پرم و از وقتی به این خانه آمده‌ام هرشب با آرامش می‌خوابم.

وی ادامه می‌دهد: هر کس نان دل خودش را می‌خورد، قطعاً کمکی که به ما شده بی‌ اجر نمی‌ماند، علی هم یاد گرفته به دیگران کمک کند، چند روز پیش از مدرسه به خانه آمد و یک مداد و پاک کن با یک دفتر برداشت، گفتم کجا می روی؟ گفت یکی از همکلاسی‌هایم از من محتاج تر است، اینها را برای او می‌برم.

سخاوت علی و نگاه خاص او به زندگی آن هم در این سن و سال برایم عجیب و در عین حال قابل ستایش است.
سخاوتی که خیلی‌ها در عین توانمندی آن را دریغ می‌کنند و خیلی‌های دیگر هم هرچه در توان دارند انجام می‌دهند تا امثال علی و خانواده‌اش هرچقدر کم اما طعم خوشبختی را بچشند.
انتهای پیام/
چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۰۴
کد مطلب: 3315
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *