800
۰

نامه سرگشاده یک دانشجوی جهادگر خطاب به استاندار سیستان و بلوچستان

خبرگزاری تسنیم نامه سرگشاده یک دانشجوی جهادگر خطاب به استاندار سیستان و بلوچستان را منتشر کرد.
نامه
نامه
به گزارش شستون، خبرگزاری تسنیم نامه سرگشاده یک دانشجوی جهادگر خطاب به استاندار سیستان و بلوچستان را منتشر کرد.
  بسم الله الرحمن الرحیم
حضور استاندار محترم سیستان و بلوچستان، جناب مهندس اوسط هاشمی
سلام
با احترام ضمن عرض تسلیت ایام عزای دهه آخر صفر خصوصا رحلت جانسوز نبی مکرم اسلام ، امام مجتبی (ع) و امام رضا(ع) و آرزوی قبولی طاعات و عبادات حضرتعالی بر آن شدم به بهانه ای که خدمتتان عرض خواهم نمود نوشته ای را تقدیمتان کنم، باشد که موثر واقع شود.
جناب مهندس هاشمی!  روز شنبه6 آذر 95 ؛ همین چند روز قبل، مراسمی در زاهدان برگزار شد که شما یکی از مهمانان آن بودید. البته همانگونه که در مراسم مذکور هم عرض کردم مهمان ویژه مراسم خود بچه های جهادی بودند ولیکن شما از آن دست مسئولین بودید که قرار بود مشرف شوید به زیارت دوستان جهادی! اما دریغ از حضور حتی چند ثانیه ای و حتی نماینده! جناب استاندار این مراسم که با عنوان شکوه هجرت در سالن اجتماعات دانشگاه فرهنگیان برگزار شد البته اولین همایش و گردهمایی جهادی ها نبود و قطعا آخرین هم نخواهد بود و تاکید می کنم اولین باری هم نبود که شما مهمان این جمع بودید و نیامدید. به همین دلیل متنی که در مراسم فوق توسط مسئول بسیج دانشجویی استان قرائت شد جهت استحضار به حضورتان ارسال می‌شود.
به نام خدا
سلام برشهیدان از بدر تا حنین و حنین تا کربلای حسین. سلام بر حسین و یاران شهیدش . سلام بر شهیدان از کربلای حسین تا کربلای ایران . سلام بر مجهادین فی سبیل الله از شلمچه و فکه تا تاسوکی و پیشین . از تاسوعای چابهار تا کربلای حلب و موصل و سلام  بر شهدای مدافع حرم ... آنانی که در عمل، نه حرف، در عمل مصداق "جاهدوا فینا" شدند و خدا هدایتشان کرد به سوی رستگاری. سلام بر مجاهدین راه خدا آنانی که " لم تقولون ما لا تفعلون" نشدند و خدا عاشق شان شد . سلام شهیدان آن مجاهدین "صفا کانهم بنیان المرصوص" ...
آری جهاد را باید در رفتار آن نوجوانی جستجو کرد که عافیت طلبی را به سخره گرفت و درس ایثار داد به آنانی که دل در گور وعده های دشمن دارند! راستی عجب لفظی ست این "جهاد" . روح را آرامش می بخشد . و عجب واژه ایست این عافیت طلبی . روح را می میراند . اصلا اگر بگویم نقطه مقابل جهاد همین عافیت طلبی ست بیراه نگفته ام. عافیت طلبی ! گام اول شروع اشرافی گری ست و پله نخست سقوط در مسیر دنیاطلبی و این همان آفتی ست که امام راحل به ما هشدار داده بود. دوری از اشرافی گری که آفت انقلابی بودن و انقلابی ماندن است. شک نکید رفقا و تردید به خود راه ندهید، بسیاری از آنانی که راه شان از انقلاب جدا شد همین آفت به سراغشان آمده و آرام آرام از قطار انقلاب پیادهشان کرد.
و اینک جهاد! واژه مقدسی که مظلوم مانده در این روزگار ما. جهاد امری که خدا وعده داده به نجات مومنین از آتش دوزخ. و چه مظلوم است این امر مقدس در این روزگار ... عزیزان مگر می شود انقلابی بود و روحیه جهادی نداشت؟ مگر می شود انقلابی بود و کار جهادی با تو غریبه باشد. رفقای دانشجوی جهادی خدا قوت. به خدا قسم اگر همین مسیر را با قوت ادامه دهید از جمله "محسنین" خواهید شد . چرا که خود خدا وعده فرمودند " لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین." این وعد خواست و مومن باید به وعده خدا ایمان داشته باشد. "و لینصرن الله من ینصره". وعده خدا عملی خواهد شد .
و اما شما رفقای جهادی! مهمانان ویژه این جلسه. برعکس همه جلسات امروز مهمانان ویژه شما هستید!! و مسئولین، البته با همه احترامی که برایشان قایلم میهمانان عادی این مراسمند. این جلسه از آن جلساتی ست که مسئولین باید خدا را شکر کنند که در آن نفس می کشند. باورم این است توفیق می خواهد حضور در آن و خیالم از بایت عدم حضور مهمان های دعوت شده راحت است. آنهایی که نیامده اند توفیق و سعادت حضور در جمع شما را نداشته اند. خدا می داند تنفس در جمع جهادی ها سعادت می خواهد و خوشا به حال ما که این توفیق را پیدا نمودیم.

آری رفقا جهاد و کار جهادی همان گمشده امروز جامعه ماست و ای کاش مسئولین بدانند اگر قرار است اتفاقی بیافتد با کار جهادی و روحیه جهادی محقق می شود. اینکه آقا جان ما تاکید می کنند به اقدام و عمل یعنی باید جهادی باشی تا اتفاقی بیافتد. یعنی باید کلیشه ها را بشکنی و کاری کنی از جنس والفجر8 . یعنی باید چارچوب های دیکته شده دیگران را دور بریزی و دست بر زانوان خود بگیری و قیام کنی برای خدا یک نفر یا دو نفر ... یعنی کاری کنی که دشمن همه توان خود را به میدان بیاورد تا متوقف کند تو را کانال دوعیجی و اعتراف کند دیگر توان توقف جبهه اسلام را ندارد. کار جهادی اصغرش می شود جنگ  سخت و اکبرش می شود جنگ نرم. یعنی جهاد با نفس و چه جهادی اکبرتر از اینکه توی جوان و نوجوان برای خدمت به خلق خدا جانت و وجودت و اوقات فراغتت را خیرات کنی . و این قطعا مصداق عمل صالحیست که خدا آنرا کامل کننده ایمان می داند. یعنی کار توی دانشجوی جوان! آنجایی که آقا بر اقدام و عمل تاکید می کند و تو در تابستان بدون هیچ منتی بروی در دورترین نقاط استان و مدرسه بسازی برای دانش آموزانی که از نعمت مدرسه محرومند.
راستی رفقای مسئول! تاکنون نام روستای علی آباد چاه رحمان منطقه نصرت آباد را شنیده اید؟ روستایی در مسیری صعب العبور. شاید امروز برای خیلی ها باورش سخت باشد که عده ای جوان بدون کوچکترین چشم داشتی در سخترین شرایط آن هم در ایام نوروز که خیلی ها منتظر رسیدن آن برای خوشگذارانی و تفریح هستند برای ساخت مدرسه در کنار مردم خون گرم و صبور منطقه شبانه روز خود را وقف ساخت آن می کنند. و کاری می کنند کارستان! همان جمعی که امروز این توفیق را دارند تا با زندگی شبانه روزی در کنار مردم روستای پدگی اقدام به ساخت مدرسه ای 5 کلاسه به وسعت 140 متر مربع آن هم در مدت کمتر از 2 ماه، نمایند.
می خواهم کمی راحت حرف بزنم. حالم بد می شود از واژه های مثل میز و صندلی ، ساعات اداری! حالم بد می شود از اعداد 7 تا 2 . اسیرمان کرده این اعداد. و چقدر سخیف است برای برخی از مسئولین که خود را اسیر این ساعات اداری کرده اند. اصلا کار جهادی اسارت ندارد؛ حتی اگر به ظاهر در اسارت دشمن باشی. عجیب است که عده ای در اسارت دشمن اسیر دشمن نشدند اما عده ای هستند که به ظاهر آزادند ولی اسیر پست و مقام و زمان شده اند. و این همان عافیت طلبی ست که می میراند روح آزادگی و انقلابی گری را ....
سه شنبه ۹ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۱۴
کد مطلب: 4099
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *