800
۱
موفقیت با همت ستودنی؛

جادوی هنر در دستان دختر موفق سراوانی/بازارهای جهانی در تصرف زیور آلات سوزن دوزی شده بلوچی است

پریا حسین بر یکی از دختران کارآفرین سراوانی است که با همت و پشتکار خود توانست محصولات سنتی خود را با جادوی هنر در کشورهای خارجی به فروش رساند.
جادوی هنر در دستان دختر موفق سراوانی/بازارهای جهانی در تصرف زیور آلات سوزن دوزی شده بلوچی است
به گزارش شستون، به مناسبت ولادت با سعادت حضرت معصومه (س) و آغاز دهه کرامت و همچنین روز دختر، با پریا حسین بر یکی از دختران موفق و کار آفرین شهرستان سراوان در حوزه صنایع دستی (سوزن دوزی) گفت و گو انجام دادیم.



سلام و عرض ادب لطف می کنید یک بیوگرافی از خودتان به ما بگویید؟

با نام و یاد خدا و عرض ادب و احترام خدمت شما
پریا حسین‌بر هستم، متولد تیرماه شصت و هشت، ساکن روستای هوشک شهرستان سراوان. فوق لیسانس مرمت آثارتاریخی از دانشگاه هنر اصفهان دارم و از سال 94 شروع به فعالیت در حوزه صنایع دستی در سراوان کردم و هم اکنون مدیر گالری و برند سیران هستم.

اکنون به عنوان یک دختر موفق در شهر شناخته شدین این مسیر رو چگونه طی کردین و برخوردتون با موانع چگونه بوده؟
من از بچگی دختری بودم که برای زندگیم هدف داشتم و هدفم فراتر از تعصبات و تصمیمات سنت های اطرافم بود. برای رسیدن به هر هدفی، سخت تلاش کردم و جنگیدم تا رفتم دانشگاه، اون هم تو یه شهر و استان دیگه که با توجه به بافت سنتی حاکم در این منطقه تو اون سال ها دور از ذهن بود.
در دانشگاه خوب عمل کردم و بورسیه تحصیلی ارشد و بعدش دکتری گرفتم که بخاطر تنهایی مادرم تصمیم گرفتم ادامه ندم و برگشتم به سراوان.
داشتن شغل کارمندی با حقوق اندک برایم مشکل بود پس تصمیم گرفتم جسور باشم و نه فقط برای خودم بلکه برای دختران شهرم کار مفید انجام داده باشم، برای دخترانی که چاره ای نداشتند و مثل من تحصیل کرده نبودند، شجاع نبودند و فرصتی برای کار کردن نداشتند.
 از اینکه کارآفرینی رو انتخاب کرده بودم همه ناراحت شدند، همه گفتند نمیشه... راضی کردند خانما به اینکه رویه کارشون رو تغییر بدند که کار پر درآمد تری داشته باشند سخت بود، خیلی سخت... من تو این سالها خیلی کار کردم و صبور بودم تا توانستم  به دختران زیادی آموزش بدم نه فقط آموزش سوزن دوزی و قالی بافی و خلاقیت در حصیربافی و سکه دوزی، بلکه آموزش به داشتن هدف، به برنامه ریزی، به خواستن به امید جامعه ای آگاه تر . تمام این مسیر خیلی سخت بود ولی من سخت تر و مصمم تر بودم و در حال حاضر از تک تک کارهایی که انجام دادم واقعا راضی هستم.
        


چه فعالیت هایی تا به امروز داشتین؟

من گالری سیران رو از همون سال 94 استارت زدم با طراحی یه سری قاب های سوزن دوزی خلاقانه و شرکت در نمایشگاه بین‌المللی صنایع دستی تهران. تو این سالها مدیر خانه کارآفرینی سراوان بودم، دورهای آموزشی مختلفی برگزار کردیم که شامل چندین دوره کلاس های رایگان قالی بافی بود، و طی اون یه کارگاه قالی بافی در احمد آباد زدیم. یک دوره جامع طراحی لباس و خیاطی در اصفهان گذاشتیم که باز در ادامه دختران فعال یک کارگاه خیاطی در سراوان راه اندازی کردند. در دو سال اخیر عمده فعالیتم در گالری سیران بوده که  سوزن دوزی سنتی در قالب زیورآلات سوزن‌دوزی ارائه می شود و در حال حاضر بیش از بیست نفر به صورت غیر مستقیم و هشت نفر همکار دائمی در گالری داریم و کارهامون در کل کشور و بیش از ده کشور دنیا عرضه می شود.

به نظر شما در جامعه امروزی دختران چه محدودیت ها و موانعی بر سر راه پیشرفت شان وجود دارد؟
بنظرم امروز با اینکه جامعه سنتی ما خیلی نسبت به سال 86 که سال جنگیدن  من بود رشد کرده، ولی باز هم تفکرات سنتی و تعصب ها یا حتی فقر و نداری ها ممکن است سدی برای مسیر پیشرفت دختران باشد، ولی هر کسی که واقعا  برای خود هدف و به خود ایمان داشته باشد به هدفش و به رشد و تکاملی که حق دختران قوی و بی نظیر این استان هست دست خواهد یافت. دختران ما با هنری خالص و ناب متولد می شوند که با همین هنر می توانند برند باشند پول در بیاروند و آبرو و اعتبار برای شهرشان شوند. 
در حال حاضر در هر جای ایران یا دنیا خود را معرفی می کنم و میگم من پریا هستم با افتخار یک دختر بلوچ. این افتخار نه فقط برای من که برای تک تک همشهری هایم هست. به نظرم بزرگترین مانع در زندگی هر انسانی ذهن خودش هست.


حامی و پشتیبان شما چه کسانی بودند و چه فردی بیشترین تاثیر را در موفقیت شما داشته است؟
بزرگترین پشتیبان من خدا بود و مادر بزرگوارم که تفکرات سنتی رو گذاشت کنار و سخت جنگید با تمام مخالفت های خانواده و فامیل ‌و شهر به من اجازه تحصیل در شهر و استان دیگر رو داد و در  تمام تصمیمات مانند کوه پشتم بود و همیشه می‌گفت دوست ندارم دخترم زندگی سختی که من تجربه کردم رو تجربه کند که واسه یه لقمه نون به کسی چشم قربان بگی و آخر بی وفایی ببینی درس بخون و قوی باش. مادرم همیشه فرشته نجات من بود. در جامعه ای که ازدواج زود هنگام دختران رسم غیر قابل تغییر بود پشتم بود که درسم رو بخونم و تن به ازدواج اجباری ندم. با اینکه دوست داشت من استاد دانشگاه و اسم و رسم دار باشم وقتی تصمیم به کارآفرینی گرفتم ‌پشتم بود و حمایتم کرد ‌و دعای خیرش همیشه روشن کننده راهم بود. همیشه بهم میگه که به من افتخار می‌کنه ولی این منم که همیشه دستش رو می‌بوسم و افتخار میکنم به داشتن چنین مادر قوی و قدرتمندی که اگر نبود من خیلی وقت پیش راهم تغییر می کرد. و بعد اون ایمانم به خودم کمکم کرد. من همیشه خیلی زیاد مطالعه کردم با هنر و جادوی نوشتن آشنا شدم با برنامه‌ریزی و هدف گذاری آشنا شدم و نهایتا میدونستم همیشه که از زندگی چی می‌خوام. برای سالها همه مانند سنگ سد راهم  بودند ولی الان که موفقیتم رو دیدن همراه و مشوقم هستند.
نمیتونم بگم شخص خاصی الگوی من بوده. من زیاد خوندم و تحقیق و بررسی کردم و از همه آدم های بزرگ یاد گرفتم.

            
خواسته و انتظارات شما از مسئولین چی هست ؟دوست داشتین به کجا برسین؟ اون چشم اندازی که برای خودتون ترسیم کردین دست پیدا کردین یا هنوز خیر و چه برنامه هایی برای آینده دارین؟

در مورد خواسته و انتظار از مسئولین هم اینقدر حمایت نشدیم که من اصلا نمیدونم چه خواسته ای داشته باشم... من باب یک گلایه کوچیک میگم که ما شاید بیش از پونصد نفر رو در سراوان آموزش قالی بافی دادیم کارگاه زدیم دار زدیم ...دریغ از ذره ای حمایت، بچه ها نه مدرک گرفتن نه بیمه شدند نه کسی راه و چاه رو نشون داد و آخر کارگاه بسته شد...حیف بود خیلی حیف... برای هر کار کوچیکی تو سراوان یه دختر باید هزار برابر بقیه تلاش کنه و با همه نمیشه و نمیتونی بجنگی، کاش مسئول دلسوز داشتیم که به جای نگاه به خواهر زاده برادرزاده هاشون این دخترا رو حمایت و راهنمایی و پشتیبانی می‌کردند. هر دختری در این شهر بدرخشه موجب درخشش همه شهر میشه. ما اینقدر 
تو سراوان استعداد داریم که شهرمون جا داشت عین خورشید در کل کشور باشه ... چی بگم ... من حمایتی ندیدم که بدونم اصلا چه چیزی از چه کسی بخوام...همین گالری ما در دنیا شناخته شده هست، تو کلی کشور پریا یک دختر بلوچ رو میشناسن ، ولی تو شهر خودم چی؟ کسی هست که ما رو بشناسه؟


دوست داشتین به کجا برسین؟ اون چشم اندازی که برای خودتون ترسیم کردین دست پیدا کردین یا هنوز خیر و چه برنامه هایی برای آینده دارین؟
جایی که من الان هستم جایی هست که تا به الان براش برنامه داشتم . یک درآمد قابل قبول، در خدمت مادرم بودند، ایجاد یک درآمد خوب برای چند نفر دختر سرپرست خانواده و عزت و ابرو برای شهرم. این همه راه نیست من همیشه برنامه دارم برای آینده ام و نزدیکترین برنامه راه اندازی چهار نمایندگی فروش سیران در ایتالیا، هلند، استرالیا و کاناداس تا به حال کارها به کلی کشور رفته ولی با نام و برند خودشون و از این به بعد کارها با نام سیران و نمایندگی از یه شهر کوچیک در بلوچستان به مردم دنیا عرضه خواهد شد.

و سخن آخر...
سخن آخر اول به مادران عزیز سرزمینم هست که دست تک تکشون رو می‌بوسم و میگم خدمتشون که شما با تربیت فرزندان قوی یک نسل رو تربیت می‌کنین. خواهش میکنم نگین نمیتونین در حمایت از فرزندان دخترتون کوتاهی نکنین و در تربیت فرزندان پسرتون تفکرات زن ستیزی رو کمرنگ تر کنین و همراهی و همدلی رو تو قلبشون بذارین. در آموزش هر جامعه ای مادر نقش اصلی رو داره مادرم اگه اینقدر قوی نبود من الان اینجا نبودم... و سخن دوم با خواهرانم، شما هر خواسته ای در وجودتون داشته باشین اگه بهش ایمان داشته باشین بهش میرسین کم نیارین جا نزنین همه ناامید میشن نگران نباشید و دوباره بلند شین.
ممنونم از وقت شما که در اختیارم گذاشتین . آرزوی موفقیت دارم برای شما و همه همشهریان


انتهای پیام/
سه شنبه ۳ تير ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۳۸
کد مطلب: 18987
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *