نگاهی به جریان شعر امروز بهمناسبت روز سعدی؛
«چه گفتن» یا «چگونه گفتن»؛ شعر امروز به کدام سمت میرود؟
28 فروردين 1396 ساعت 8:53
«چه گفتن» یا «چگونه گفتن»؛ شعر امروز به کدام سمت پیش میرود؟ متمایل شدن به سمت هرکدام از این دو، چه تأثیری بر شعر امروز خواهد گذاشت؟
به گزارش شستون، وجه تمایز یک شاعر معمولی با یک شاعر مسلمان انقلابی چیست؟ خداوند در آیات 224 تا 227 سوره «شعراء» این وجه تمایز را به خوبی روشن کرده است:
«وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ، أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی كُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ، وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ، الَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِیرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ: و شاعران را گمراهان پیروی می کنند، مگر نمیبینی که آنان در هر وادی سرگردانند، و چیزهایی میگویند که خود عمل نمیکنند، مگر آن کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند و خدا را بسیار یاد کردهاند و از پس آن ستمهایی که دیدند انتقام گرفتهاند، زود باشد کسانی که ستم کردهاند بدانند که به کجا بازگشت میکنند.»
یک شاعر معمولی صرفاً یک شاعر است و تمام دغدغه او جلوه فروشی، صنعتگری، خیالپردازی و زبانآوری. چنین شاعری اگر نابغه هم باشد در نهایت تبدیل میشود به موجودی مثل فرخی سیستانی و منوچهری دامغانی که عمری را صرف مشاطهگری «سخن» میکند تا عروس سخن را به عقد حاکمان و سلاطین درآورده و صلهای فراچنگ آورد تا صرف خوشگذرانی و عیش و نوش دنیوی خویش کند، بیآنکه بداند هدف از خلقت او چیست و سرمنزل مقصود او کجاست!
آنان که با دروغ «چگونه گفتن»، شاعر را از حقیقت «چه گفتن» باز میدارند، شاعر را آدمی بیدرد، الکی خوش، رمانتیک، مجنون و روانپریش میخواهند که جز خیالپردازی و تصویربازی به چیز دیگری نیندیشد، شاعری که در طول شبانهروز، در عالم خواب و خیال و رؤیا به سر برد و کاری جز «دل ای دل» کردن نداشته باشد! و دقیقاً مصداق همان شعری باشد که ایرج میرزا گفته است:
شاعری طبع روان میخواهد
نه معانی نه بیان میخواهد!
بدون تردید اگر امروز هدف یک شاعر از سرودن شعر زبان آوری و صنعتگری به قصد تفنن و سرگرمی و یا تحریک شهوت و کسب شهرت باشد، مصداق بارز «خسر الدنیا و الاخره» خواهد بود؛ چرا که به تعبیر زنده یاد «جلال آل احمد» کار هنر در این ولایت، کار جهاد است:
«اگر میخواهی با شعر، تفنن کنی؛ اگر میخواهی وقت بگذرانی و اگر این را هم وسیلهای میدانی که سری توی سرها در آوری؛ کور خواندهای. در این ولایت کار هنر، کار جهاد است. جهاد با بیسوادی؛ با فضلفروشی، با فرنگی مآبی؛ با تقلید؛ با دغلی؛ با نان به نرخ روز خوردن، با بلغمی مزاجی ... حالا اگر مردی، این گوی و این میدان ».
یک شاعر متعهد اما ریاضت «چگونه گفتن» را برای «چه گفتن» به جان میخرد، تا روش و منش اعتقادی و آرمانی خویش را ترویج کند. چنین شاعری پیش و بیش از هر چیز به رسالت الهی و انسانی اش میاندیشد و همچون «کمیت»، «دعبل» و «فرزدق» از شعر به عنوان سنگری برای مجاهدت در راه دین و آیین و پاسداری از ارزشهای الهی استفاده میکند.
در مکتب اسلام و از منظر جهان بینی اسلامی، شخصیت یک هنرمند را هرگز نمیتوان از اثرش تفکیک کرد؛ چون «اثر» و «مؤثر» پیوندی تنگاتنگ و ناگسستنی با یکدیگر دارند. به این معنا که «از کوزه همان برون تراود که در اوست». توجه به «مؤثر» و خالق اثر از آن جهت قابل اهمیت است که ما بر این باوریم:
ذات نایافته از هستی بخش
کی تواند که شود هستی بخش!
در هنر متعالی و انسانی «چه گفتن» به اندازه «چگونه گفتن» مهم است. هنر متعالی، هنری است که محصول تلفیق و همنشینی هنرمندانه فرم و محتواست. یعنی ابتدا باید «حرفی برای گفتن» داشته باشیم، سپس سراغ چگونه گفتن برویم، چرا که توجه نکردن به «چه گفتن» باعث معناگریزی و فرم گرایی صرف یا به عبارت سادهتر فروافتادن در دام چاله فریبنده «هنر برای هنر» میشود.
جان کلام آنکه «شاعر متعهد» کسی است که شعرش را وقف بیداری و آزادی انسان از زیر یوغ استکبار و استبداد کرده است. از همین رو برای چنین شاعری «چه گفتن» به همان اندازه مهم است که «چگونه گفتن». چون به شعر به عنوان بازیچه و تفنن نگاه نمیکند بلکه همچون علامه اقبال لاهوری، شعر را مسند پیغمبری میداند:
شعر را مقصود اگر آدم گری است
شاعری هم وارث پیغمبری است
منبع: تسنیم
کد مطلب: 6337
آدرس مطلب: https://shastoon.ir/news/6337/گفتن-یا-چگونه-شعر-امروز-کدام-سمت-می-رود